تیم مدیریت= میزان بین مشتریان و نیرو های سازمان
در این مدتی که دارم از بعد مدیر عاملی به سازمان نگاه می کنم با مشکلات زیادی در سازمان روبرو شدم که هر کدوم از آنها در بخش های متفاوت و گونه های متفاوتی رخ داده است که قالبا با رجوع کردن به کتاب های مدیریتی و یا چند جستجو در اینترنت می توان آن مشکل را پیدا نمود و آنرا مرتفع کرد.
اما امروز می خواهم راجع به یک پدیده خاص و نادر که در ناخودآگاه ذهن افراد شکل میگیرد سخن بگویم “تقابل نیرو ها و مشتریان”
اگر بخواهیم سازمان را به چند بخش متفاوت تقسیم نماییم می توانیم از نمود زیر استفاده نماییم:
۱- تیم بازرگانی یا مدیریت یا واحد عقد قرارداد که مستقیما با مشتری و مصرف کننده در ارتباط هستند.
۲- مدیر پروژه که مستقیم با تیم فنی در ارتباط است.
۳- تیم فنی
۴- تیم مدیریت
برای درک بهتر موضوع و شکستن یخ مطلب موضوع را با یک مثال پیش خواهم برد؛ شما در حال انجام یک پروژه برای کارفرما میباشید شخص کارفرما میگوید به یک ماشین ۴ در احتیاج دارد. تیم فنی و یا نیرو های سازمان آنرا پیاده سازی می نمایند حال با دیدن طرح نهایی کارفرما می گوید: من دنده اتومات میخواهم، رنگ قرمز می خواستم، ۶ سیلندر میخواهم و…
در اینجا تیم فنی که همچنان خود را موظف به پیاده سازی و پیشروی پروژه می داند(زیرا با کارکردن در آن شرکت مجبور است کار را به اتمام برساند) تک تک تغییرات را بر روی سیستم اعمال می نماید اما…
مجددا کارفرما با یک لیست بلند بالای تغییرات به سراغ شما می آید و از شما می خواهد پروژه اش تکمیل گردد (وی هم اذهان می دارد که نیاز به یک ماشین کامل و حرفه ای دارد برای همین می خواهد شما تغییرات را بر روی سیستم اعمال نمایید)
پس از گذشت این موضوع تیم فنی رفته رفته از مشتری متنفر گردیده و حس بدی به وی و پروژه آن پیدا می نماید از این رو باعث میشود حتی در ناخودآگاه و به صورت کاملا ناخواسته در پروژه کسری به وجود آمده یا کم کاری یا بی میلی و حتی بی رغبتی پروژه را به ناچار پیش برد یا با غرغر کردن به مدیر بالا دستی خود ایام را به کام زهر نماید.
در این جا تیم مدیریت یکی از کلیدی ترین نقش های خود را ایفا میدارد. در بهترین حالت این است که مدیریت این دیدگاه را داشته باشد:
مشتریان ما با اعتماد کردن به ما و مجموعه ما می خواهند یک محصول نهایی قابل استفاده م عالی را داشته یاشند که در این راستا می بایست ما خود را مکلف بداریم که این کار رامحققنماییم. همچنین پرسنل مهم ترین رکن سازمان می باشد و می بایست آن ها را نیز رازی نگه بداریم از این میبایست معیشت نیرو را در آن تغییرات اضافه نموده و برای عدم لطمه خوردن سازمان تمام تغییرات صورتجلسه گشته و تغییراتی که خارج از عرف قرداد می باشد تحت یک قرارداد الحاقی تنظیم گشته و با پرداخت مجزای آن موجبات پیشرفت شرکت را فراهم سازد.
همچنین مدیریت می بایست به صورت رایزنی های متعدد و کلامی به گونه ای روانشناسی گونه رفتار نماید که تیم فنی ذهنیت خود را نسبت به مشتری از دست نداده بلکه همراستا به اهداف، آرمان ها و چشم انداز شرکت در جهت گسترش و کمک رسانی به مشتریان در داشتن یک محصول بسیار با کیفت گردد.
همچنین میبایست با رایزنی های متعدد با مشتری وی را نیز رازی نگه دارد زیرا سازمانی که مشتری نداشته باشد محکوم به شکست می باشد و از طرفی اگر سازمانی مشتری ناراضی داشته باشد به راحتی از گردونه رقابت خارج میگردد پس می توان نتیجه گرفت مدیریت می بایست هم مشتری و تیم فنی را رازی نگهدارد.
این کار بسیار دشوار و نیازمند صبوری بالا می باشد که هر سری می توان با روشی خاص آنرا پیاده سازی نمود.
خوشحال می شوم اگر در سازمان شما نمونه ای مشابه رخ داده است آنرا برای دوستان و من در بخش کامنت ها قرار داده تا از تجربیات شما نیز در این همفکری استفاده نماییم.